به هر گونه فعالیت جسمی یا ذهنی هدف دار که به صورت فردی یا گروهی انجام پذیرد و موجب بروز نیازهای کودک شود، گفته می شود. بازی وسیله ی طبیعی کودک برای اظهار و بیان «خود » است. «آلفردآدلر» روانشناس معروف   می گوید: هرگز نباید به بازی به عنوان روشی برای وقت کشی نگاه کرد  و «گری لندرث» اظهار می دارد که: «بازی کردن برای کودک مساوی است با صحبت کردن برای یک بزرگسال، بازی و اسباب بازی، کلمات کودکان هستند». بازی 5 ویژگی اساسی دارد: از درون برانگیخته می شود، آزادانه انتخاب می شود، لذت بخش است، واقعیت گریز است و بازیکنان به طور فعال در آن شرکت دارند. برای درک بیشتر دنیای کودکان می باید آنها را در هنگام بازی  مورد مشاهده قرار داد. بازی برای کودکان همانند کلام برای بزرگسالان است.

در این مقاله قصد داریم به بحث راجع به بازی درمانی که نوعی از انواع هنردرمانی است، بپردازیم. در بازی درمانی، کلامی ساختن چیزی که غیرکلامی است یا هوشیارسازی آن چه ناهوشیار بوده است یکی از جالب ترین و بدیع ترین فعالیت های بازی درمانگر محسوب می شود. اوست که تلاشی را با کمک بیمار/ مراجع برای تفسیر انواع بازی ها و یا حتی تصاویر و نقاشی های نمادین ایجاد شده، انجام می دهد و سعی می کند که این نمادها را به جهان واقعی متصل ساخته و وسیله ی شفادهندگی را در  بیمار/ مراجع فراهم سازد.

 از آنجایی که درکنار بازی درمانی بخصوص روی کودکان، جهت تشخیص بهتر، ممکن است از سایر مقوله های هنر درمانی از جمله: نقاشی درمانی، شن درمانی و موسیقی درمانی نیز بهره گرفته شود، لازم است به مبحث کلی هنر درمانی نیز اشاره مختصری گردد.

کلید واژه ها: هنر، بازی،نقاشی،موسیقی، درمان، کودکان

تاریخچه:

پیشتازان هنر درمانی همچون ارنست هارمز بنیان گذار و سردبیر مجله “هنر روان درمانگری” اثرات شفادهندگی هنری مختلف همچون موسیقی را با توجه به منابع کتاب مقدس بیان می دارند. این که چگونه حضرت داوود تلاش نمود بیماری مالیخولیای سلطان شائول را از طریق نواختن چنگ معالجه کند ( هارمز،1975).

امیل کراپلین در سال 1912 و یوجین بلولر در سال 1918 پیشنهاد کردند که نقاشی بیماران روانی باید در تشخیص بیماری آن ها مورد توجه قرار گیرد.

 در سال 1935 نولن.دی.سی.لویس، نقاشی آزاد را درمورد روان نژندهای بزرگسال به کار برد. منظور از نقاشی آزاد، اجراهایی است که به صورت دلخواه و از روی اراده و بدون هیچ اجباری سرخود به وسیله فرد انجام   می شود و هیچ گونه اجباری در ترسیم و زمان اجرای آن وجود ندارد.

هنردرمانی به هر صورت از تئوری های فروید، یونگ و سایرین نشأت یافته و به خصوص تحت تأثیر تکنیک روان تحلیل گری است. در مفهوم ناهوشیاری (ناخودآگاه) همان گونه که از طریق فروید ارائه گردیده است، افراد یادمانده ها و افکار خویش را از خلال سمبل ها یا نمادها بیان        می دارند، که نهایتاً به عنوان اساس نظری هنردرمانی به کار می رود.

در اواخر قرن نوزدهم فعالیت ژان پیاژه، ماریا مونته سوری و جان دیوئی تأثیرات جالبی را در روانشناسی رشد به جا گذاشت که منجر به شناخت و مطالعه در نقاشی کودکان و ارتباط آموزش دهندگان هنر همچون ویکتورلانفلد، فلورنس کان و دیگران با این جریان شد. این حرکت در نهایت گسترش و توسعه تکنیک های مبتنی بر درک تازه در تعاریف نظری- مقدماتی هنر درمانی را به دنبال داشت.

استفاده از بازی در درمان نیز اولین بار توسط پیشگامان روان شناسی کودک مطرح شد.

 آنا فروید(1928،1964،1965)، مارگارت لئون فلد(1935،1970) و ملانی کلاین(1987،1961) مفروضات تئوریکی را جهت استفاده از بازی ثابت کردند. مثلاً کلاین، بازی خود بخودی کودکان را به عنوان جایگزین تداعی آزاد در روان تحلیل گری بزرگسالان مطرح نموده است. می توان گفت، در نتیجه کارهای ملانی کلاین بود که روشی به نام «بازی درمانی» شکل گرفت و هنوز هم به طور وسیعی در روان درمانی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

بیش از 50 سال است که بازی درمانی در آمریکا رواج داشته و روز به روز نیز در حال گسترش است.   تا کنون این روش توسط تعداد زیادی از بازی درمانگران همچون: موستاکز(1953،1966،1973،1981،1992) و اسکافر  (1976،1986،1993)، کسی که باعث ترقی و پیشرفت قواعد اصلی اکسلاینAxline  شد و میان مدل های خانواده درمانی سیستماتیک، قصه درمانی و درمان شناختی_رفتاری تفاوت قائل گردید، هدایت شده است.

مبتکر بازی در خانواده درمانی (Play In Family Therapy) ستیر. ویتاکر.کیت هستند که تکنیک های بازی درمانی و مداخلات خانواده درمانی را برای کار با کودکان از تولد تا 12 سالگی همراه با خانواده هایشان ادغام کردند و از طریق آن اعضای خانواده ارتباط مثبت را برقرار کنند و بیاموزند و شناختشان از مشکلات همدیگر افزایش یابد و با تعارضات بهتر مواجه شوند و یا آن را حل کنند اغلب از بازی های روی تابلو مانند بازی تغییر خانواده (The Chenging Family Game)، بازی قرارداد خانواده (The Family Contract Game) و راه حل ها (Solutions)  استفاده می شود از بازی مصاحبه عروسکی خانواده (Family Puppet Therapy) برای آموزش با ایجاد داستانی استفاده از عروسک ها به کار می رود.

پنج فعالیت ساختار یافته که پایه های خانواده درمانی کودک محور (Child-Centered Family Therapy) را می سازند، بر تکنیک های خانواده درمانی استوار است. فعالیت ها شامل: دفتر یادداشت خانواده، عکس های خانواده، نقاشی شبکه خانواده، مجسمه سازی زنده و ایفای نقش خانواده است.

اهمیت بازی:

بازی به عنوان فرایند چند بعدی که به نحوی قابل توجه درخدمت تکامل ورشد کودک است می تواند راهی جهت تخلیه این انرژیها در مسیر رسانده باشد.کارل گروس از صاحبنظران قرن نوزدهم اعتقاد دارد : بازی عاملی است برای رشد نیروهای خام وآماده سازی آنها برای استفاده در زندگی , بازی فرایند یادگیری را برای کودک , این انسان کوچک لذت بخش می کند وهمچنین منجر به ارضای بسیاری از نیازهای اساسی وزیر بنایی او می شود . اهمیت بازی در مباحث روانشناسی رشد تا حدی است که صاحبنظرا ن آن را تفکر کودک نامیده اند.

بازی وسیله ای است برای احساسات، برقراری روابط، توصیف تجربیات، آشکار کردن آرزوها و خود شکوفایی. فعالیت بازی در واقع تلاش کودک برای کنار آمدن با محیط است که از این طریق او خود را می یابد ودنیا را درک می کند.«پیاژه» روان شناس مشهور سوئیسی، بازی را تحت عنوان «یکی ساختن واقعیت با خود» تعریف می کند. برای شناخت بازی کار انسانی، پنج ضابطه بر شمرده است و این    ضابطه ها عبارتند از :
1 -بازی فعالیتی است که هدفش در خود آن نهفته است، در حالی که هدف کار در خارج آن قرار دارد.
2- بازی فعالیتی است که انجام آن موجب خوشنودی و خوشحالی بازی کننده می گردد، حال آنکه کار ضرورتاً خوشایند نیست.
3- بازی فعالیتی است که فرد آن را اختیار می کند، در حالی که کار، خاصیتی اجباری و الزامی دارد.
4- بازی از قید سازمان آزاد و رهاست، در حالی که کار معمولاً با سازماندهی همراه است .
5- بازی از کشمکش و پرخاش به دور است، حال آن که ماهیت کار گرایش آشکاری به سوی کشمکش و پرخاش دارد.

کودکان از طریق بازی ارتباط برقرار می کنند . مشکلات کودکان در جریان رشد اغلب توأم است با عدم توانایی بزرگسالان برای درک آنها، پاسخگویی به آنچه که کودکان احساس می کنند و یا تلاشی که آنها برای ایجاد ارتباط می نمایند.اکثر بزرگسالان از کودکان انتظار دارند که به آنها از همان طرف که بزرگسالان خود راحت تر هستند ایجاد و ارتباط نمایند، یعنی ارتباط کلامی و آن ها به جای این که با کودک در حد کودکانه رفتار نمایند، از او انتظار دارند که خود را به حد یک بزرگسال برساند. کودکان سعی می کنند خود را بفهمانند، هر چند که اغلب از طریق کلامی موفق نیستند، میان آنچه که از زبان آنها فهمیده می شود و آنچه که کودکان بیان می کنند تفاوت وجود دارد. کودکان معمولاً فراتر از آنچه بیان می دارند، درک می کنند. اکثر بزرگسالان قادرند احساسات (درماندگی، اضطراب و …) و مشکلات شخصی خود را در قالب کلام اظهار دارند، در حالی که محدود نمودن کودکان به بیان خود از طریق کلامی به سبب تحصیل محدودیتهای غیر لازم و غیر واقعی در ارتباطی که باید بین کودک و مشاور بوجود آید، می گردد. بویژه اینکه این ارتباط برای یک تجربه درمانی باشد، بازی برای کودکان مساوی است با صحبت با بزرگسالان، بازی وسیله ای است برای بیان احساسات، کشف روابط و ارضای خود.

کودکان در صورتی که فرصت یابند، احساسات و نیازهای خود را از طریق بازی به همان صورت و روشی که مشابه روش بزرگسالان است بیان می دارند. پویایی بیان مسأله و وسیله برای ارتباط در مورد کودکان متفاوت است . اما بیانات کودکان در مواردی نظیر (ترس، عصبانیت، شادمانی، ناکامی، …) شبیه بزرگسالان می باشد. انواع بازی کلمات کودکان هستند و چند مورد از آنها به دقت مورد گزینش قرار گرفته می تواند فرصتی برای کودکان فراهم آورد تا احساسات و مشکلات خود را همانگونه که تجربه کرده اند بیان دارند .


نقش بازی در رشد اجتماعی کودک:

از بعد رشد اجتماعی، تعامل در بازی با دیگر کودکان، کودک را قادر می سازد تا تصورش را از خود و دیگران به صورت عام رشد دهد. کودکی که بازی می کند نقش خود را به طور مرتب تغییر می دهد و مجبور می شود چشم انداز خود را نیز تغییر دهد. در بازی های گروهی که دارای مقررات و قواعد است، بازیکن باید نقش دیگر بازیکنان را بداند و همچنین باید توانایی «برعهده گرفتن نقش دیگران» را در خود رشد و توسعه دهد. تا از طرق پیش بینی آن چه در آینده اتفاق خواهد افتاد، بتواند رفتار خود را با آن سازگار نماید. کودک شروع به ارزیابی توانایی های خود در مقابل دیگران شده و هویت یا تصور از خود را بهبود می بخشد. بچه هایی که بازی می کنند پیش از هویت خود یاد می گیرند، آنها از طریق بازی کردن نقش های مختلف بزرگسالان، مقررات اجتماعی و معیارهایی را که رفتار بازیگر را تنظیم     می کند می آموزند، بازیگر باید یاد بگیرد که به قواعد بازی، حتی زمانی که انگیزه های آنی او را به سوی یک رفتار کاملاً متفاوت دیگر سوق می دهد، تسلیم شود. علاوه بر آن، کودک در حین بازی خود را در موقعیتهای اضطراب آور وترسناک قرار می دهدوبه همراهی عروسک به جستجوی راه حل می پردازد، تا از این طریق تسلط خود را برموقعیتها افزایش دهد کودکی که از مراجعه به دکتر هراس دارد با همکاری عروسکش نقشهای بیمار وپزشک را بازی می کند واز این طریق تسلط خود را بر موقعیتها یی که احتمالا`پیش خواهد آمد رامجسم کرده وتا حدی بر نگرانی وترسش غلبه می کند .  هم چنین یک بازی ممکن است معانی خاص و مهمی برای برخی از کودکان داشته باشند و تمایلات گوناگون آنها را به صورت نمادین ارضا نماید، اما مطمئناً آن بازی نمی تواند برای همه بازیکنان، همان مفهوم خاص را داشته باشد. بازی کودک به خصوص با عروسک، علاوه بر موارد ذکر شده ی قبل،  می تواند در رشد شخصیت کودک تأثیرات بسزای دیگری نیز داشته باشد: 

 رشد خلاقیتها :کودک در نقشهایی که تمرین می کند تجدید نظر می نماید وقسمتهای جدیدی را جایگزین قسمتهای قبلی می کند واز این طریق تجارب خود را با ادراکات وشناخت های جدیدش تلفیق می کندواین بازسازی ها وترکیبها کمکی است به رشد قدرت آفرینندگی وخلاقیت او.
 کمک به درک تشخیص کودک : اودر حین بازی با عروسک، مهارت هایی را جهت ایجادارتباط با دیگران به دست می آورد. توقعات دیگران از خود رادر حین عروسک بازی ارزیابی می کند وآرزوهای خود را نیز ابراز می کندواین راهی برای شناخت اواز زندگی ومسائل آن است .
ایجاد ظرفیت در مهارتهای حرکتی :کودک در حین بازی عروسکش را بغل می کند، به گردش می برد، به او غذا می دهدو… این اعمال فرصت تمرین وتکرارحرکات فیزیکی را برای کودک فراهم می آوردوبالتبع اورا در بکارگیری اعضایش صاحب تجربه می کند .
تقویت اعتماد به نفس : عروسک هم صحبت ومخاطبی است که پیوسته نزدیک کودک است وهر زمان کودک اراده می کندمی تواند مورد مصاحبت قرار گیردمخاطبی که هیچ گاه از صحبت کودک خسته نمی شود ، پیوسته چشمهایش باز است وحواسش پرت نمی شود، هنگام صحبت کردن کودک خمیازه نمی کشد یا راه شپزخانه را پیش نمی گیرد ویاحتی به او گوشزد نمی کند که گرفتار است؛ حرفهای تکراری کودک را گوش می دهد، هرگز در وسط حرف های او نمی دود ودرحین صحبت اشکالات تلفظی اش را اصلاح نمی کند ویا برای روند کند صحبت اوبی تحمل نیست.

پس با توجه به موارد ذکر شده این نکته شایان توجه است که ارتباط کودک با عروسک یک رابطه ساده وبی ارزش نیست که برخی والدین تنها برای پرکردن اوقات فراغت از آن استفاده می کنند.این ارتباط مبانی اساسی ارتباط عمیق وگسترده روانی_ اجتماعی کودکان رادر دوره های بعدی رشد وتکامل شخصیت آنها پی ریزی می کند وباعث می شود که آنها در آینده بتوانندبا قدرت تحلیل بهتر وتجارب مثبت تری به روابط خود با دیگران در جامعه ادامه بدهند.

بازی ابزاری برای تجربه پیدا کردن:  بازی راهی برای تجربه کردن هستی توسط ادراک است وکودک از این راه خود رابه شکل انسانی آزاد،مستقل وتوانمند می یابد ٬ فرانک می گوید : بازی راهی است که کودک آنچه را که کسی نمی تواند به اوبیاموزد یاد می گیرد .

 
نقش بازی در رشد هوشی کودک:


یکی از فرضیه های روانشناسی این است که بازی رشد هوشی را تسریع    می کند. در تأیید این فرضیه، نتایج پژوهش ها نشان می دهد کودکانی که فاقد هرگونه اسباب بازی می باشند و یا امکانات اندکی برای بازی دارند، از لحاظ شناختی از همسالان خود عقب ترند. علاوه بر این، فرزندان خانواده های کم درآمد نسبت به کودکان طبقه متوسط کمتر در بازی هایی که به شکل و نقش بازی کردن انجام می شود، شرکت می کنند. در ارتباط با رشد هوش کلامی کودک از طریق بازی نیز باید گفت: در فرآیند دوستی کودک با عروسک قدرت تکلم او به شدت تحت تأثیر قرار می گیرد ورشد می کند؛ کودک به جای خود و به جای عروسک وبه جای همه ی شخصیتهای ذهنش صحبت می کند واز این تکرار،ایجاد وتقلید کلمات بزرگترها به عنوان کلامی جدید تجربه می نماید.  اگر بپذیریم که بازی برای رشد هوشی اهمیت دارد، در این صورت آشنا کردن کودکان با بازی یکی از عواملی است که رشد شناختی را تسهیل می کند .

نقش درمانی بازی:


بازی یک ابزار طبیعی است که کودکان از طریق آن می توانند خودشان را بیان کنند. بازی موجب برانگیخته شدن افکار و کسب تجربیات و نتایج زیاد می گردد . در مواردی نیز بازی می تواند نقش درمانی داشته باشد. بازی درمانی یکی از رایج ترین شیوه هایی است که اغلب روانشناسان بالینی،  روان تحلیل گران و مشاوران برای درمان مشکلات عاطفی کودکان به کار می برند.کودکی که موقعیت مصاحبه رسمی ممکن است برایش تجربه ای ناراحت کننده باشد، هنگامی که وسیله بازی آشنایی را    می بیند، احساس راحتی بیشتر می کند. بازی در درمان کودکان یک وسیله و ابزار ارتباطی است که با کلمات یعنی وسیله ارتباط بزرگسالان قابل مقایسه است. انواع بازی و اسباب بازی، کلمات کودکان هستند و اگر آنها به دقت انتخاب شوند، می توانند فرصتی برای کودکان فراهم آورند تا احساسات و مشکلات خود را همان گونه که تجربه کرده اند بیان دارند. بنابراین بازی به عنوان یک وسیله با بازی به عنوان یک تکنیک متفاوت است. همچنان که کلمات نیز براساس نحوه ی استفاده از آنها متفاوت هستند. بازی زمانی که برای اهداف تشخیصی و درمانی به کار می رود، یک تکنیک است.

بطور کلی کاربردهای بازی در درمان مشکلات عاطفی کودکان را در موارد زیر می توان خلاصه کرد :
1) ابزاری برای تشخیص توانایی ها و مشکلات
2)رابطه کاری
3) وضع تعارضات عاطفی کودکان

بازی درمانی وسیله ای است که باعث ارتباط بین کودکان و نحوه برخورد با آنان شده و کودک از این طریق به بیان خود می پردازد. بازی برای کودک یک زبان است. بزرگسالان توسط زبان کلامی ارتباط برقرار کرده و از آن استفاده می کنند. بازی درمانی به کودک این اجازه را می دهد تا از طریق بازی به بیان احساسات و مشکلات و استرس های خود بپردازد و در نتیجه به مشکلات خود فائق آید .

انواع بازی:

بازی کودک به موازات رشد جسمی وی شکل های مختلفی به خود می گیرد :
 1-  بازیهای حسی وحرکتی : این گروه از بازیها در رابطه با فعالیتهای جسمی کودک می باشد واز آنها برای تقویت عضلات ,کسب مهارتهای حسی _ حرکتی , هماهنگی بین اعضای مختلف بدن ,     تقویت بینایی و شنوایی استفاده می شود . بخش عمده بازی کودکان را در دو سال اول زندگی بازی های حسی وحرکتی تشکیل می دهد .
2-  بازیهای تقلید ی: سن دو سالگی آغاز ارتباط واقعی کودک با محیط خود می باشد بازیهای تقلیدی به او کمک می کند تا با تقلید والگو سازی از محیط وافراد، این ارتباط را تقویت نماید . این بازیها شخصیت کودک را شکل می دهند و وسیله پرارزشی در تربیت او محسوب می شوند . کودک دراین سنین قدرت بیان مسائل ومشکلات درونی خود را ندارد،   بنا براین بازیهای تقلیدی فرصت مناسبی را ایجاد می کند تا کودک تنش های درونی ، پرخاشگری وعواطف سرکوب شده خود راتخلیه وبر اضطراب خود غلبه کند . بازی های تقلیدی مهمترین سرگرمی در گروه سنی 2 تا 8 سال می باشد.

3- بازی های با قاعده : در سن 4 سالگی کودک  وارد مرحله بازی های با قاعده می شود این مرحله تا سن 7 سالگی ادامه داشته ، در 12 سالگی به تکامل می رسد وتا آخر عمر ادامه دارد .در این بازی ها کودک به تدریج با اصول وقوانین موجود در آنها آشنا شده وخود نیز برای بازی ها قاعده وقانون وضع می کند . در این بازی ها قانون ، قرار داشته و رقابت وجود دارد وکودک از قوانین جمعی پیروی می کند.
4-  بازی های آموزشی : کودکان بیش از هر چیز از بازی های خود مطلب می آموزند وتمام بازی های آنها تجربه ای برای یادگیری است .

کاربرد و اصول بازی درمانی:

بازی درمانی، اغلب جهت درمان کودکان ناسازگار و کسانی که نسبت به حل مسائل مربوط به سازگاری مشکل دارند، استفاده می شود. بازی درمانی روشی است که به وسیله آن، ابزارهای طبیعی بیان حالت کودک، یعنی بازی، به عنوان متد درمانی وی به کار گرفته می شوند تا به کودک کمک کند فشارهای احساسی خویش را تحت کنترل قرار دهد.

هم چنین این روش در مورد کودکان سه تا هشت سالی به کار می رود که مشکلات خانوادگی (مانند طلاق والدین) دارند، ناخن می جوند، دچار شب ادراری اند، اختلال رفتاری دارند، بیش فعالند، در روابط گروهی موفق نیستند و یا قربانی سوء استفاده از کودکان شده اند.

این نوع درمان در مورد تعلیم و تربیت کودکان استثنایی نیز از جایگاه ویژه ای برخوردار است.

درمانگرانی که از بازی درمانی استفاده می کنند، معتقدند این روش به کودک اجازه می دهد جهان را در مقیاسی کوچک تر با دستان خود بسازد و تحت نفوذ خود درآورد، کاری که در محیط پیرامون هر روز کودک امکان پذیر نیست.

 در مقوله ی بازی درمانی، می توان به دو نوع بازی درمانی فعال و غیر فعال اشاره نمود:

نوعی از بازی که درآن به کودک تعدادی اسباب بازی انتخاب شده داده  می شود ودرمانگر خود جهت تشویق کودک برای به نمایش درآمدن صحنه های آسیب زای مشخصی وارد بازی می گردد ٬بازی درمانی فعال نامیده می شود افرادی مانند لویی ٬ سولومون وکین فرم هایی از این نوع بازی درمانی را توسعه داده اند. به نظر می رسد که بازی درمانی فعال از این جهت که کودک تنها مجاز به داشتن تعدادمحدودی از اسباب بازی ها است ادامه دهنده طرح آنا فروید باشد . در بازی درمانی ` کین ` و` لویی ` نیازی به برقراری احساس همدلی میان کودک ودرمانگر وجود ندارد که از این نظر شبیه به تکنیک بازی ` ملانی کلاین ` است که یک بازی درمانگر فعال عصر جدید نامیده می شود؛ به طوری که میان کودک ودرمانگر هیچگونه همبستگی ای که نشان دهنده ی قدردانی وسپاسگزاری باشد وجود ندارد . به علاوه به نظر می رسد که کار ` کین ` جهت کاهش ناگهانی اضطراب کودک توانسته است در درمان فعال کودک مؤثر باشد .
بازی درمانی غیر فعال همزمان با بازی درمانی فعال گسترش یافته است و دربازی درمانی غیرفعال، درمانگر بازی کودک را محدود نمی نماید، در عوض به نظر می رسد که فقط در اتاق با کودک بنشیند و همان گونه که کودک محو در بازی است، درمانگرنیز به تدریج تلاش می نماید که بخشی از بازی کودک گردد .کودک همیشه اجازه دارد که بازی را رهبری نماید ٬حتی اگر نهایتاً لازم باشد که درمانگر چند مورد تجزیه وتحلیل ساده از رفتار را بیا ن نماید. به طور کلی بازی درمانگر غیر فعال معتقداست که مهمترین عامل برای تغییر اختلال عاطفی کودک، قبول همراه بادرک بیانات واحساسات کودک است .کودک قادر خواهد بود ٬احساس اضطراب ٬خصومت ونا امنی خود را با شتاب خاص خود از طریق بازی بیان نماید .
از آنجا که درمانگر غیر فعال به کودک اجازه انتخاب راه را می دهد ٬هیچگونه محدودیتی در مورد چگونگی انتخاب اسباب بازی ها برای کودک وجود ندارد .کودک می تواند با هر نوع اسباب بازی که علاقمند باشد بازی کند ومحدود به بازی با خانواده عروسکی نیست .در نتیجه انتخابی چنین وسیع از اسباب بازیها وعکس العمل پذیرفته شده وغیر فعال درمانگر، لازم نیست که همه بازی های کودک دارای ارزش عاطفی وسمبلیک قوی باشند. نیمی از بازیها ٬اجرای مجدد فعالیت های ساده تجربیات روزانه کودک هستند .


در محیط بازی درمانی، کودک با وسایل و اسباب بازی هایی که گلچین شده اند مشغول به بازی می شود و مربی بدون هیچ گونه اظهار عقیده ای، تنها به مشاهده عمیق رفتار و عملکرد و صحبت های کودک  می پردازد و بدین ترتیب است که کودک احساسات پنهانش را به سطح می آورد تا بتواند با آنها روبرو شده و بر آنها غلبه کند.

البته لازم به ذکر است که فضای بازی درمانی باید به گونه ای باشد که علاوه بر این که کودک می داند در آن می تواند به راحتی اظهار عقیده و احساس کند، حدود مشخصی وجود دارد مانند: محدودیت در خراب کردن وسایل و مواد بازی، حمله به آموزگار و نیز خروج بعد از ساعت تعیین شده.

بسیار ضروری است که اطاق بازی که اغلب برای تحقیق در مورد رفتار و حتی آموزش کودکان  از آن استفاده می شود، دیوار یک طرفش به صورت آینه بزرگی باشد که در واقع برای افراد داخل اطاق بازی حکم آینه را دارا بوده ولی این آینه از اطاق پهلوی آن به صورت شیشه تیره ای باشد که می توان اطاق بازی را دید و در این اطاق که همیشه بایستی تاریک باشد، افرادی متخصص که به دقت انتخاب می شوند، به وسیله یک ضبط صوت، گفته های کودک را ضبط کرده و نیز مشاهدات خود را از رفتار کودک با توضیحات رفتار درمانی یادداشت کنند. و در نهایت بین یافته ها ی درمانگر و برداشت های محققین، پس از مشورت های بسیار، نتیجه گیری های لازم به عمل آید.

اصول اولیه ای که درمانگران در حین بازی درمانی رعایت   می کنند :

·       ترغیب نمی کنیم: مثلاً نمی گوییم ” اطمینان دارم که تو این کار را انجام می دهی”

·       حمایت نمی کنیم: مثلاً نمی گوییم” من به تو کمک می کنم تا تو این کار را انجام دهی”

·       فشار وارد نمی کنیم: مثلاً نمی گوییم: ” سعی کن مثل دیگران این کار را انجام دهی”

·       در اتاق بازی بچه آزاد است تا هر کاری که خواست انجام بدهد و هر بازی که انتخاب کرد بکند، اولین مکالمه از سوی بچه شروع می شود و درمانگر، گفتار بچه را عیناً فقط با تغییر ضمائر و افعال به خودش برمی گرداند.

·       اگر مکالماتی بین مربی و کودک در اتاق بازی انجام می شود نباید جلوتر از احساس کودک باشد چون این دخالت در تبیین احساس درونی کودک است مثلاً کودک می گوید من در اینجا از انجام هیچ کاری نمی ترسم و هرکاری که می خواهم انجام می دهم، مربی رو به کودک کرده و می گوید: تواینجا از انجام هیچ کاری نمی ترسی و هر کاری که دوست داری انجام می دهی ( ولی دربیرون، مقررات به تو اجازه چنین کاری نمی دهند). این جمله واپسین در واقع دخالت در تبیین احساسات کودک است و نباید در اتاق بازی درمانی گفته شود.

·       در مواقعی هم درمانگر نباید سکوت کند، مثلاً زمانی که کودک در شخصیت خود شک کرده و می گوید:” من خیلی عروسک بازی را دوست دارم، من همیشه دوست داشتم یک دختر بودم”. درچنین لحظه ای مربی باید شخصیت و هویت کودک را برایش قطعی کرده و بگوید: ” تو دوست داشتی دختر باشی در حالی که یک پسری”.

·       در مواردی که کودک عمل تخریبی را در اتاق بازی انجام       می دهد، رفتار مربی بسیار مهم است. اصولاً کودکان در چنین شرایطی به صورت مربی یا درمانگر نگاه می کنند تا عکس العمل او را دریابند؛ جمله ای که درمانگر می تواند بگوید این است که:” تو فکر می کردی که من برای این کار تورا سرزنش می کنم، مگر نه؟” و مددجو می فهمد که شما در این جا این کار را انجام نمی دهید، در حالی که آن کار غلط بوده است. و شما نباید در آن مقطع مانع او شوید.

·       لازم است درمانگر به والدین یادآوری کند که: هرگز راجع به جزئیات آن چه در جلسه ی بازی درمانی گذشته است، از کودک سؤال نکنند. اگر کودک از جلسه ی بازی درمانی، نقاشی و یا کاری را با خود به خانه آورد، تفسیر نقاشی را از وی نپرسند و آن را به عنوان یک شاهکار هنری تلقی نکرده و هم چنین، هیچ گونه پیشنهادی راجع به بهتر شدن نقاشی و یا کاردستی به کودک ندهند.

اگر والدین نیاز دارند وقایع و یا اطلاعات مهمی که اخیراً در رفتار و عملکرد فرزندشان رخ داده است را با درمانگر درمیان بگذارند، بهتر است برای صحبت راجع به آن، تلفن بزنند و هرگز در جلسه ی بازی درمانی، درمانگر را ملاقات نکنند؛ چراکه تمامی توجه درمانگر باید در طول جلسه، به مشاهده و بررسی کودک باشد.

نتیجه گیری:

خدمات بازی درمانی حدوداً از سال 1920 م. به کار رفته وباگذشت زمان، پیشرفت چشمگیری داشته است. بازی وسیله ای است که کودک ازطریق آن تجارب آسیب رسان را کنترل می کند ومهارت می یابد ( اریکسون ) مثلاً کودکی که مدتی بیمار و یادربیمارستان بستری بوده ،   فعالیت هایی مثل تزریق آمپول به عروسک یا دوستانش را نشان می دهد . یا کودکانی که درگیر جنگ ، زلزله ومشکلات خانوادگی مثل طلاق یا مرگ هستند دربازی هایشان طوری برخورد     می کنند که می خواهند ازآن استرس وفشار رهایی پیدا کنند .متخصصان کودک درمطالعات انجام شده متوجه این موضوع شدند که ازطریق بازی می توان براحساسات منفی وفشارزا درکودک با برون ریزی این احساسات غلبه کنیم .  اهمیت بازی درکودک تا اینجا است که میتواند بزرگسالی بهنجاریا  نابهنجاری را برای  وی رقم بزند.

برای کودکان که قادر به بیان مشکلات وناراحتی هایشان ازطریق گفتگو نیستند ، بازی می تواند بهترین عامل برای شناخت و درمان اختلالات آنان باشد . امروزه دردنیا درزمینه درمان توسط بازی اقدامات پیشرفته ای صورت گرفته که تمام موارد مورد نیاز راشامل می شود.  درکشور ماهم اقداماتی انجام گرفته که قابل توجه است .  درمراکز درمانی خصوصی  ودولتی ودرمراکز توانبخشی ومهدهای کودک اتاق های بازی به شکل ساده ای شکل گرفته است که درآن خدمات درمانی وتشخیص با کادر مجرب اساتید این رشته انجام می شود . اما نکته مهم دراین بین، تأسیس این اتاق ها درمدارس است تا بتوان ازبه وجود آمدن مشکلات غیرقابل جبران پیشگیری کرد. به هرحال بازی درمانی یکی ازخدمات انسانی است که می تواند یک نسل رااز وجود مشکلات روانی واجتماعی وخانوادگی، نجات وفرزندان سالمی را به آینده جامعه تحویل دهد.

فهرست منابع:

1.     ام.اکسلاین،ویرجینیا(1368). دیبز در جستجوی خویشتن.ترجمه سرور مزینی و مریم نوذرآدان. تهران: انتشارات روزبهان.

2.     منصور، محمود و دادستان، پریرخ (1385). روانشناسی ژنتیک 2. تهران: انتشارات رشد.

By admin